در سالهای اخیر و به مناسبتهای مختلف اعیاد، روزهای تاریخی، سالگردها، سالروزهای تاسیس و… همواره از سوی مسئولین و در تریبونهای جورواجور آمارهایی از عملکرد فلان دستگاه، سازمان و نهاد و بهویژه مسئولین آن بر زبان جاری میشد، مانند: « نرخ بیکاری امسال به … درصد رسید، پروژه سد فلان با بهرهبرداری … متر مکعب آب میتواند آب مصرفی استانهای… راتامین کند، تورم به زیر… درصدرسید، افزایش رضایت مصرف کننده از کاهش نرخ گرانی تا…درصد رسید، میزان ساخت مسکن… میلیون واحد در دست اقدام است، اشتغالزایی برای جوانان تحصیلکرده فلان و…» این آمارها جدای از بخش وسیعی از وعده وعیدها و قول قرارها بوده است.
راستیآزمایی آماری چه از سوی نهادهای مدنی، چه موسسات خصوصی و رسانهها، هیچگاه اگر هم انجام میشد به گوش مسئولین و صاحبان ادعای آمار نمیرسید، یا اگر میرسید ره به جایی نمیبرد. چرا فاصله ابراز راستیآزمایی تا گوش مسئولین هر روز بیشتر و بیشتر میشود؟ آقایان مسئولین–در بهترین حالت مسئولین خانم پنج درصد است- این آمارها از کدام سنجشگاه بیرون آمده است و دادههای آماری را چه کسی در اختیار شما گذاشته است که نتیجه خروجی آن میشود که مردم با دهان هاج و واج، گویی یک علامت پرسش بزرگ در سر دارند. آقایان مسئولین لطفا و خواهشا با آمارها بازی نکنید و اگر به این قناعت تاریخی رسیدهاید و باور دارید، حقایق را بیان کنید که بیان حقایق، روشنگر و چراغ راه حرکتهای بعدی در هر حوزهای بشود و نه سردرگمی و انحراف از مسیر را پیش بیاورد.
آمار چیست؟ و به چه کار میآید؟ چگونه تولید میشود؟ چه نسبتی با حقیقت دارد؟ چگونه میتوان با آمار بازی کرد؟ بازی با آمار چگونه روی حقیقت لعاب میکشد؟ چرا در سرزمین ما روزنامهها و رسانهها پر میشود از تناقضهای آماری که از سوی نهادهای مختلف اعلام شدهاند؟
آمارگیری فعالیت سودمند، هدفدار و روش محور در حوزه علوم انسانی است و قرار است ناممکنها را ممکن کند. قاعدتا تشخیص اینکه تک تک مردم در یک انتخابات فرضی به چه کسی رای خواهند داد، در هر کشوری ناممکن است. نظرستجها و آمارگیرها میگویند، این کار ناممکن نیست. کافیست یک جامعه آماری مناسب انتخاب کنید، یک نظریه جامع برگزینید، ضریبهای ممکن را به درستی در نظر بگیرید و بعد میتوانید کمابیش نتیجه بگیرید که این آمار را میتوان به سراسر افراد تسری داد. آنها خودشان نیز به خوبی میدانند که اخذ نتایج صد درصدی از نظرسنجیها و آمار ناممکن است، اما معتقدند هیچ روش بهتری برای کسب اطلاع از «حقایق» موجود آن هم وقتی در میان میلیونها نفر پراکنده شده، وجود ندارد.
منطق آمار یا بهتر بگوییم تصمیمگیریهای مبتنی بر آمار، بر پایه «استقرا» شکل گرفته است، وقتی بارها و بارها و در شرایط مختلف «مشاهده» میکنیم که از ترکیب سدیم و کلرید در شرایط ویژه نمک طعام تولید میشود، میتوانیم نتیجه بگیریم که این ترکیب همیشه محصولی یکسان و واحد خواهد داشت. وقتی آب صد بار در صد درجه بجوشد، پس دفعه صد و یکم هم در صد درجه سانتیگراد خواهد جوشید. مطمئنا این مثالها در علوم تجربی دارای صحت و سقم است. وضعیت علوم انسانی-بخوانید آمارها- نیز خود دارای نظام روشن و روشهای واضح است. با همین منطق میتوانیم مسئولین و دستاندرکاران آمارگو را کیش و مات کنیم و به آنان بگوییم، آقایان این آماری که شما از آن دم میزنید، چیزی جز رویاپردازیهایی برای دلخوشکنکی ما نیست، زیرا هر لحظه ممکن است بی اعتباریاش ثابت شود، درست مثل همان مخاطب ارجمندی که « در راستای ایجاد تعامل بین مسئولین و رسانهها» گفته بود با آمارها بازی نکنید و حقیقت را بگویید.
جهان انسانی جهان یقینها نیست، دنیای تردیدها و امیدهاست. ما با قوانین اینشتین و نیوتن زندگی میکنیم، چون راه دیگری نداریم تا روزی برسد و با نظریهای بهتر برخورد کنیم. باور کنید اگر روزی روزگاری اعتماد مردم به همین آمارهای حداقلی از بین برود، دیگر سنگ هیچ، تخته هم روی تخته بند نخواهد شد. اعتبار بخشیدن به آمارها چه از سوی مردم با شفافیتشان و چه از سوی دولتها با صداقتشان وظیفهیی اخلاقی است. گرچه به هم خوردن تراز صداقت و شفافیت در هر کدام از کفه ترازو به راحتی میتواند در کفه دیگر تاثیر گذار باشد و اساسا کل بازی را به هم بزند.
محمدتوفیق مشیرپناهی